گفتی که به دلشکستگان نزدیکیم

ما نیز دل شکسته داریم ای دوست

مجنون به نصیحت دلم آمده است

بنگر بـه کجا رسیده دیوانگی ام

آن یار طلب کن که ترا باشد و بس

معشوقه ی صد هزار کس را چه کنی؟

اِی جان! تو عزیزتر نِه ای از یارم

بی یار نخواهمت ز تن بیرون شو!

لطفیست که میکند غَمت با دلِ من

ورنه دلِ تنگِ من، چه جای غَم است!

گویند چرا ، تو دل بدیشان دادی

والله ، که من ندادم  ایشان بردند

گر با دگران بهْ ز منی، وای به من...

ور با همه کس همچو منی، وای همه!